|يکشنبه 2 دي 1403
 منوی اصلی
 
تاریخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395     |     کد : 36

برنامه ششم توسعه

مطابق معمول پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هر پنج ‌سال یک مرتبه برنامه‌های اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم توسعه تدوین شده و به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است.

سیدمصطفی هاشمی‌طبا

مطابق معمول پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هر پنج ‌سال یک مرتبه برنامه‌های اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم توسعه تدوین شده و به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است. اینکه محتوای برنامه‌ها چه بوده و تا چه حد اجرا شده است و آیا همه دولتمردان ما خود را موظف به اجرای برنامه‌های توسعه می‌دانسته‌اند یا خیر، موضوعی است که کم‌وبیش به آن پرداخته شده است و اینجا به آن اشاره نخواهد شد؛ اما اصولا در سال‌های اخیر به ‌قول یکی از صاحب‌نظران، برنامه‌نویسی در ایران به یک آیین سالانه ملی تبدیل شده است که نوعی پرستیژ برای دولت به ارمغان می‌آورد. دقیقا مثل آیین سیزده‌به‌در یا آیین نوروز، یعنی خود برنامه‌ریزی برای ما هدف و مطلوب است، نه تحقق اهداف آن.

وقتی از فروردین سال‌جاری تاکنون برای طرح‌های توسعه ملی فقط حدود شش ‌هزار ‌میلیارد تومان اختصاص داده شده است و به‌ قول رئیس محترم مجلس شورای اسلامی، اصولا همه بودجه هزینه جاری است و در حقیقت بودجه عمرانی نداریم، تدوین و تصویب برنامه‌ای که به گفته رئیس سازمان مدیریت و برنامه، سالانه ١٠۶٣‌ هزار ‌میلیارد تومان پول نیاز دارد، چه خاصیتی می‌تواند داشته باشد؟

پنج برنامه گذشته چگونه اجرا شده‌اند و چه خاصیتی داشته‌اند که حالا برنامه ششم، که حتی تدوین‌کنندگان و تصویب‌کنندگان آن ‌هم به آن اعتقاد ندارند، راه جدیدی پیش پای کشور بگذارد؟ حدود یک ‌سال قبل نگارنده در نامه‌ای به ریاست محترم جمهور نوشت وقتی دولت امکان تکمیل طرح‌های عمرانی را ندارد، این طرح‌ها را بدون دریافت وجه برای تکمیل، به داوطلبان بسپارد تا پیش از راه‌اندازی و تکمیل آن منافعی برای ملت متصور باشد. خوشبختانه به ‌نظر می‌رسد این فکر در حال پیگیری و تصویب است، به ‌شرط آنکه با تبصره‌ها و مقررات خاصی عملا آن را بلااستفاده نکنند. اگر چنین شود آن ‌وقت بار زیادی از دوش برنامه ششم برداشته می‌شود و برنامه سبک‌بار می‌شود؛ اما ببینیم این سبک‌باری باید شامل چه امر مهمی در کشور شود. علی‌القاعده برنامه باید دربرگیرنده اولویت‌ها در کشور باشد.

فرض کنیم برنامه شامل ده‌ها و صدها جاده، بیمارستان، پتروشیمی، مرکز تحقیقات، بندر و…، شود. حتما اینها که ذکر شد خوب است، اما اجرای برنامه‌ها در طول برنامه‌های پنج‌گانه گذشته بی‌توجه به واقعیت وجودی کشور، چه دستاوردی به ارمغان آورده است. اگر بپذیریم «ایران» باید وجود داشته باشد تا مردم بتوانند در آن زندگی کنند، اشتغال داشته باشند، به مراودات فی‌مابین بپردازند و طرح اجرا کنند، آن ‌وقت می‌فهمیم که اولویت اول، وجود «ایران» و نظام «جمهوری اسلامی» است؛ کمااینکه در جریان حمله نظامی رژیم بعث عراق با حمایت استکبار جهانی به کشورمان، حفظ ایران در اولویت تام قرار گرفت و با هزینه فراوان و تقدیم شهدا و جانبازان و آزادگان، دشمن منهدم و ایران حفظ شد.

حمله رژیم بعث عراق، یعنی حمله دشمن خارجی، همچون واردکردن ضرب‌وجرح از سوی یک فرد به فرد دیگر است که با دفاع شخصی و معالجه آثار ظاهری ضرب‌وجرح، بهبود می‌‌یابد؛ اما اگر این فرد به یک بیماری صعب‌العلاج درونی مانند بیماری قند یا سرطان خون دچار شود، معالجه آن بسیار ضروری‌تر، مشکل‌تر و هزینه‌برتر خواهد بود. امروز بدن «ایران» از سوی دشمن خارجی، حتی با قید انجام توافق‌نامه وین از بیرون تهدید می‌شود؛ در واقع «ایران» همان‌گونه و حتی بیشتر از سوی دشمن داخلی تهدید می‌شود. اگر درک آن مشکل است به نکات زیر توجه کنید:

– مساحت‌های جنگل‌های کشور از ١٨‌ میلیون هکتار به ١٢‌ میلیون هکتار کاهش یافته است.

– حجم آب‌های زیرزمینی از ۵٢٠ ‌میلیارد مترمکعب به ۴٠٠ ‌میلیارد مترمکعب تقلیل یافته است و ٧٠٠ ‌هزار چاه مجاز و غیرمجاز، آب‌های تا عمق ٣٠٠ متری را می‌مکند و موجب نشست دشت‌ها و نابودی روستاها می‌شوند؛ به‌طوری‌که از ۶١٠ دشت موجود در کشور، ٢٣٠ دشت در حالت بحرانی قرار دارد.

روند تخریب دشت‌های کشور اگر ادامه یابد، جمعیت شاغل و ساکن در روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ مهاجرت خواهند کرد و حاشیه‌نشینی مردم بی‌کار و فقیر در اطراف شهرهای بزرگ به‌شدت رشد می‌کند. فقط کافی است به دریاچه ارومیه نگاهی بیندازیم؛ به نظر کارشناسان محیط‌ زیست چنانچه خشک‌شدگی دریاچه ارومیه ادامه پیدا کند، ریزگردهای نمکی به شرق دریاچه میل خواهند کرد و اراضی حاصلخیز بین دریاچه، یعنی آذربایجان‌شرقی، زنجان و قزوین را دربرمی‌گیرند. کافی است فاصله تبریز تا قزوین را با چشم باز ببینیم و ملاحظه کنیم که سراسر، اراضی کشاورزی است. آیا نمکی‌شدن این اراضی فاجعه ملی نیست؟

اگر چنین شود روستاییان و کشاورزان به کجا خواهند رفت؟در این مختصر، مجال پرداختن به مسائل فرهنگی، نیست و به ‌اصطلاح مباحث نرم‌افزاری اجتماعی مطرح نمی‌شود، بلکه مباحث سخت‌افزاری ایران و جمهوری اسلامی را مطرح می‌کنیم. زمانی یاسر عرفات در توجیه سیاست‌های محافظه‌کارانه و سازش‌کارانه خود می‌گفت من دنبال یک وجب خاک هستم که پای‌ام را روی آن بگذارم؛ حال ما باید ببینیم چه بر سر ٧/١‌میلیون کیلومترمربع خاک کشورمان می‌آید، زیرا اگر به آن توجه نکنیم نوعی دیگر از آوارگی به سراغ مردمان‌مان خواهد آمد. هفته قبل با شخصیتی دلسوز از دست‌اندرکاران برنامه‌ریزی صحبت می‌کردم؛ او ضمن تصدیق خطراتی که کشور را تهدید می‌کند این سؤال را مطرح کرد؛ چه کنیم؛ البته پاسخ دادم وقتی خطر را واقعی حس کنیم آن ‌وقت متخصصان و برنامه‌ریزان می‌توانند راه‌حل را بیابند. برای اینکه پاسخی برای «چه کنیم» پیدا شود، ابتدا از این حقیقت آغاز می‌کنیم که طبق اعلام ریاست محترم سازمان مدیریت و برنامه برای اجرای برنامه ششم با هدف رشد سالانه هشت درصد، مبلغی حدود هزار ‌میلیارد تومان لازم است. حال اگر تجدیدنظر کنیم و این رقم را دست بالا فرض کنیم، می‌توانیم آن‌ را به نصف تقلیل دهیم و بگوییم سالانه ۵٠٠ ‌هزار ‌میلیارد تومان نیاز است. وقتی می‌گوییم امسال تاکنون به طرح‌های عمرانی پنج ‌هزار ‌میلیارد تومان تخصیص داده شده است و تا آخر سال ١٠ یا حداکثر ١۵‌ هزار میلیارد تومان تخصیص داده خواهد شد، آن ‌وقت می‌فهمیم رقم ۵٠٠ ‌هزار ‌میلیارد تومان نه یک خواب و خیال، بلکه یک توهم بزرگ است؛ چون خواب و خیال ممکن است تعبیر شود، اما توهم هرگز.

طبق نظرات برخی دست‌اندرکاران که خوشبینانه نیز می‌نمایند، سالانه حداکثر ٣٠‌ هزار ‌میلیارد تومان می‌توان به طرح‌های عمرانی تخصیص داد که البته حتی این رقم هم در برابر ۵٠٠ ‌هزار ‌میلیارد تومان بسیار ناچیز و غیرقابل قبول است. برنامه‌های توسعه معمولا از یک مجموعه احکام و مجموعه طرح‌های عمرانی تشکیل می‌شوند و همگی معترف‌اند بودجه کافی برای طرح‌های عمرانی وجود نخواهد داشت و احکام مرتبط با برنامه که بار مالی دارند، هرگز اجرائی نخواهد بود. با توجه به مراتب یادشده می‌توان پیشنهادی برای خطوط کلی برنامه ششم ارائه داد:

١- دولت هیچ طرح جدیدی را مگر آنچه به بقای سرزمینی می‌انجامد، شروع نکند. دولت هیچ طرح نیمه‌تمامی را دنبال نکند. تمام طرح‌های نیمه‌تمام را بدون دریافت هیچ‌ وجهی و صرفا با تعهد اتمام و بهره‌برداری به بخش خصوصی واگذار کند و البته باید ابتکاراتی دراین‌باره با روی گشاده انجام شود؛ برای مثال اگر در شهرستانی یک بیمارستان نیمه‌تمام وجود داشته باشد، می‌توان آن را برای تکمیل به بخش خصوصی داد و حتی برای تجهیزات وارداتی وام ارزی با قیمت ثابت داده شود تا بیمارستان به بهره‌برداری برسد و البته شرط لازم برای تکمیل این طرح‌ها آن است که به بقای سرزمینی و اقلیمی آسیبی وارد نکنند.

٢- دولت به‌صورت جدی -جهادگونه و با بسیج همه نیروها در سراسر کشور- هر آنچه اعتبار مالی اعم از ریالی و ارزی دارد را صرف طرح‌های بقای سرزمینی و نیز طرح‌های اصلاح ساختاری آب، انرژی و کشاورزی ‌کند.

٣- در این رهگذر، یعنی توقف بیماری داخلی و معالجه آن، از دشمنان خارجی حتی به ‌اندازه یک سر سوزن نباید غافل بود و به آنچه برای صیانت از سرزمین و نظام در برابر تهدیدهای خارجی لازم است، باید همچنان توجه شود.

۴- همه آنچه گفته شد نباید موجب بی‌اعتنایی به تولید داخلی، صادرات، مراودات با جهان و حضور در بازارهای جهانی، رشد تکنولوژی واحدهای صنعتی و امور مشابه اقتصادی شود و البته شرط همه اینها تخریب‌نشدن محیط زیست گران‌بهای ایران خواهد بود.

اگر به قرآن اعتقاد داریم باید آیه «انَّ مع العسر یسرا فان مع العسر یسرا» و داستان حضرت یوسف را به یاد آوریم که برای هفت سال خشک‌سالی تدبیر اندیشید. همه اینها اجراشدنی است مشروط بر اینکه از سیاست‌های پوپولیستی، که گاه به‌صورت واردات بی‌حدوحصر رخ می‌نماید، گاه به‌صورت توزیع پول و کالا بین همه مردم و گاه به‌صورت آب و انرژی ارزان و اسراف در آن و گاه به‌صورت توزیع کاملا غیرعادی سهام، دست برداریم.

مردم را از حقیقت مشکلات آگاه کنیم. از آنان مدد بجوییم. با رانت‌خواری مقابله جدی کنیم. قانون را محترم شماریم و به همه بگوییم اگر امروز با جدیت با مسائل روبه‌رو نشوند، فردا برای خود و فرزندان‌شان سهمی از کشور وجود نخواهد داشت.

 


PDF