حکمرانی توانمند است که هم توان تصمیمگرفتن دارد و هم توان اجرای آن را. گاه ممکن است حکمرانی تصمیمی را نگیرد چون توان اجرایش را ندارد، یا برعکس تصمیمی را بگیرد چون خوب بلد است آن را اجرا کند!
🖋امیر ناظمی
توانمندی حکمرانیکردن
حکمرانی توانمند است که هم توان تصمیمگرفتن دارد و هم توان اجرای آن را. گاه ممکن است حکمرانی تصمیمی را نگیرد چون توان اجرایش را ندارد، یا برعکس تصمیمی را بگیرد چون خوب بلد است آن را اجرا کند!
خانوادهای را تصور کنید که عنان مدیریت از دست والدین در رفته است. فیلم بانو تصویری است از خانهای که در آن مرد خانه را ترک کرده و کنترل هم از دست بانو خانه دررفته است، کرمعلی باغبان همسایه و خانوادهاش ابتدا مهمان خانه میشوند برای سرایداری؛ اما به مرور آنها خویشاوندانشان را دعوت میکنند و هر کس از آنان به شیوه خود زندگی میکند و مشغول تاراج خانه است.
این تصویر شماتیکی است از حکمرانی که توانمندی حکمرانی ندارد. تفاوت دولتها نیز بر اساس همین توانمندی حاکمیت است که شکل میگیرد.
اما پرسش آن است که حکمرانی نیازمند چه نوع توانمندیهایی است، پاسخ کتاب توانمندسازی حاکمیت چنین نوع از توانمندیهاست: سیاستگذاری، لجستیک، ارائه خدمت به شهروندان و حل مسائل بدخیم؛ اما یک توانمندی کلیدی است که گاه فراموش میشود:
⏺تحمیل تکلیف بر شهروندان (مثل اجبار به پرداخت مالیات)
وقتی حکمرانی، سیاستگذاری میکند باید توانمندی آن را داشته باشد تا شهروندان را نیز به پیروی از آن فراخواند؛ وگرنه با انبوهی از تصمیمهایی روبهرو میشود که اجرایی نمیشوند؛ و همان تصمیمهایی که اجرا نمیشوند تبدیل به مطالبههای بیپاسخ میشوند.
:o:همراهی به جای تهدید
هیچ انسانی نمیخواهد آزادیاش را دو دستی به کسی تقدیم کند؛ حتی اگر والدین خیرخواهش باشند، چه برسد به حاکمانی که نمیشناسدشان.
ابزار حکمرانان برای اجرای تصمیمهایش ابتدا زور بود و اسلحه. نخستین حکمرانان به قدرت سرنیزه جوامع را وادار به شنیدن و اجرای سیاستهایشان میکردند. اما مفهوم قدرت که تغییر کرد، ابزارهای دیگری شکل گرفتند. وقتی حکمرانی با جریمه و مشوق پولی شهروندان را وادار به تحمیل اراده خود میکند، ابزارش قدرت اقتصادی است که در کنار اسلحه مینشید.
اما به مرور حاکمان آموختند تا شهروندان را متقاعد کنند تا تن به اراده جمعی دهند. همین که حکمرانانی بیاموزند تا چگونه یک اجماع بسازند و بدون اسلحه و پول (یا با حداقل نیاز به آنها)، شهروندانشان را راضی به اجرای سیاستی کنند، ناماش میشود یک توانمندی حکمرانی!
به این ترتیب مهمترین نیازی که حکمرانان برای اجرای سیاستهایشان دارند، نخبگان جامعه هستند. آنان اگر خود متقاعد شوند، جامعه را نیز متقاعد خواهند کرد.
نخبگان جامعه، گروه مرجع تودهها هستند و شکلدهنده به آینده جامعهشان. وقتی حاکمیت به جای جلب همراهی آنان به تعارض با آنان میپردازد، در حقیقت از توانمندی حکمرانی خودش میکاهد!
:o:تصمیمهایی که اجرا نمیشوند!
گزاره غلط و بسیار معروفی است: «سیاست خوب زیاد است، اما اجرا نه»! غلط است چون اجرایی سیاست بخشی از سیاست است؛ اما در ذهن تشکیک خوبی میسازد: تفاوت میان سیاست و اجرا از کجا زاییده میشود؟
در دهههای گذشته نظام حکمرانی ایران، نه فقدان زور و اسلحه داشته است و نه کمبود پول جدی. اما سیاستها همچنان بیاجرا رها میشدهاند، چون حکمرانان توانمندی متقاعدسازی جامعه خویش را نداشتهاند.
آنان هیچگاه در تصمیمگیریهایشان جایگاهی برای نخبگان در نظر نمیگیرند. آنان فراموش میکنند که بدون متقاعد کردن مردم شانسی برای اجرای سیاست نیست؛ و البته نخبگان نیز باید در تصمیمگیری مشارکت داده شوند.
هر تصمیم اجرانشده هم نشانه کاهش توانمندی حکمرانی است و هم منجر به کاهش ناتوانی در ادامه هم میشود.
در دورههایی نیز حکمرانان تصمیم گرفتند تا نخبگان جدیدی را برای جامعه بسازند یا از میان آنان همراهانی برای خود برکشند (پروژه نخبهسازی)! اما واقعیت آن است که نخبگان قابل ساخته شدن نیستند، آنان در بلندمدت و در یک فرآیندی تکاملی شکل میگیرند.
نخبگان را جامعه انتخاب میکند و قابل تحمیل نیستند، آنان بر پایه توانمندی شخصی آغاز میکنند اما اعتبار خود را در طول زمان و در آزمونهای اجتماعی کسب میکنند.
:o:توصیه راهبردی
حکمرانان ایران بیش از حد بر ابزارهای قدرت زور و پول اقتصادی متمرکز شدهاند. آنان از متقاعدسازی جامعه غافل شدهاند و همین امر توانمندی حکمرانی آنان را کاهش داده است. نخبگان یکی از راههای متقاعدسازی جامعه است.
ما دوره کاهش توانمندی حکمرانی را تجربه میکنیم، چون حکمرانان در متقاعدسازی شهروندان برای اجرای سیاستها ناتوان هستند، چون از همراهی نخبگان با خود ناتوان هستند!
|
|
|
|
|
|
PDF
|