اسناد و مدارک
مفاخر آذربایجان
مکاتب تبریز
مناسبتهای آذربایجان
English
تماس با ما
|يکشنبه 2 دي 1403
صفحه اصلی
درباره ما
تاریخچه
مجامع عمومی
اهم مصوبات
هیئت مدیره و بازرسان
کمیته های تخصصی
اساسنامه
اخبار
سخنرانیها و همایشها
سخنرانی و همایش آموزشی
سخنرانی و همایش کشاورزی و منابع طبیعی
سخنرانی و همایش اقتصادی
سخنرانی و همایش مدیریت شهری
سخنرانی و همایش فرهنگی و هنری
سخنرانی و همایش تجاری و بازرگانی
سخنرانی و همایش گردشگری
سخنرانی و همایش اجتماعی
سخنرانی و همایش زیست محیطی
سخنرانی و همایش امور زیربنایی
سخنرانی و همایش سلامت
مقالات
مقالات آموزشی
مقالات صنعت و معدن
مقالات کشاورزی و منابع طبیعی
مقالات اقتصادی
مقالات مدیریت شهری
مقالات فرهنگی و هنری
مقالات تجارت و بازرگانی
مقالات گردشگری
مقالات اجتماعی
مقالات زیست محیطی
مقالات امور زیر بنایی
مقالات سلامت
چندرسانه ای
فیلم
صوت
آرشیو
پیوندها
کرونا
معرفی کتاب
کتاب های اجتماعی
کتاب های اقتصادی
کتاب های فرهنگ و هنر
کتاب های مدیریت شهری
کتاب های گردشگری
کتاب های سلامت
کتاب های تجاری و بارگانی
کتاب های سیاسی
منوی اصلی
آموزش
مقالات آموزشی
معرفی کتاب آموزشی
سخنرانی و همایش های آموزشی
صنعت و معدن
مقالات صنعت و معدن
معرفی کتاب صنعت و معدن
سخنرانی و همایش های صنعت و معدن
کشاورزی و منابع طبیعی
مقالات کشاورزی و منابع طبیعی
معرفی کتاب کشاورزی و منابع طبیعی
سخنرانی و همایش های کشاورزی و منابع طبیعی
اقتصاد
مقالات اقتصادی
معرفی کتاب اقتصادی
سخنرانی و همایش های اقتصادی
مدیریت شهری
مقالات مدیریت شهری
معرفی کتاب مدیریت شهری
سخنرانی و همایش های مدیریت شهری
فرهنگ و هنر
مقالات فزهنگی و هنری
معرفی کتاب فرهنگی و هنری
سخنرانی و همایش های فرهنگ و هنر
تجارت و بازرگانی
مقالات تجاری و بازرگانی
معرفی کتاب تجاری و بازرگانی
سخنرانی و همایش های تجاری و بازرگانی
گردشگری
مقالات گردشگری
معرفی کتاب گردشگری
سخنرانی و همایش های گردشگری
جامعه
مقالات اجتماعی
معرفی کتاب اجتماعی
سخنرانی و همایش های اجتماعی
محیط زیست
مقالات زیست محیطی
معرفی کتاب زیست محیطی
سخنرانی و همایش های زیست محیطی
امور زیر بنایی
مقالات امور زیربنایی
معرفی کتاب امور زیربنایی
سخنرانی و همایش های امور زیربنایی
سلامت
مقالات سلامت
معرفی کتاب سلامت
سخنرانی و همایش های سلامت
تاریخ :
سه شنبه 5 فروردين 1399
| کد :
179
لینک کوتاه
فرانک اسنودن
چگونه بیماریهای عالمگیر تاریخ را تغییر میدهند
مصاحبه[۱] ایزاک کوتینر[۲]، خبرنگار نشریه نیویورکر، با فرانک ام. اسنودن[۳]، استاد تاریخ دانشگاه یِیل[۴] ۴ مارس ۲۰۲۰
مصاحبه با فرانک اسنودن: چگونه بیماریهای عالمگیر تاریخ را تغییر میدهند
چگونه بیماریهای عالمگیر تاریخ را تغییر میدهند
مصاحبه
[
۱
]
ایزاک کوتینر
[
۲
]
، خبرنگار نشریه نیویورکر، با فرانک ام. اسنودن
[
۳
]
، استاد تاریخ دانشگاه یِیل
[
۴
]
۴
مارس ۲۰۲۰
ترجمهی علی کاظمیان، زهرا شوشتری و نگین نژادعلی
ویراستهی
یاسر میردامادی
[
۵
]
فرانک ام. اسنودن، استاد بازنشسته تاریخ و تاریخ پزشکی در دانشگاه یِیل، در کتاب جدیدش
“
بیماریهای همهگیر
[
۶
]
و جامعه: از مرگ سیاه تا به امروز
“
به بررسی راههایی میپردازد که شیوع بیماری بر سیاست، نابودی انقلابها و تشدید تبعیضهای نژادی و اقتصادی اثر گذاشته است. بیماریهای همهگیر همچنین با اثرگذاری بر روابط شخصی، کار-و-بار هنرمندان و روشنفکران و محیطهای طبیعی یا مصنوع بشر، جوامعی را که در آن شیوع پیدا کردند دستخوش تغییر کردند. رویکرد اسنودن همچنین درصدد توضیح این نکته است که ساختارهای اجتماعی از چه راههایی زمینهساز شیوع بیماریها در مقیاسی عظیم و در حد گسترش در کشورها و قارهها شدند. او مینویسد «بیماریهای همهگیر رخدادهای تصادفیای نیستند که جوامع را به ناگهان و بی هشدار درگیر خود کنند. اتفاقاً به عکس، هر جامعهای آسیبپذیریهای خاص خودش را دارد. برای مطالعهی آن جامعه باید ساختار، سطح زندگی افراد و اولویتهای سیاسی آن را درک کنیم
.»
جمعهی گذشته تلفنی با اسنودن صحبت کردم؛ در حالیکه گزارشها درباره همهگیری ویروس کووید-١٩ باعث رکود بازارهای سرتاسر دنیا شده، و دولتها دست به دست هم دادند تا برای وضعیتی بدتر از این هم به درجات مختلف آمادگی یابند. در این گفتگو، که برای کوتاهتر و شفافترشدن ویرایش شده است، دربارهی این موارد بحث کردیم: سیاستهای محدودکنندهی سفر به هنگام بیماری همهگیر، اینکه چگونه واکنشهای غیرانسانی به بیماری سبب تحول دولتها شده است، و اینکه هنرمندان با میزان بالای مرگومیر چگونه کنار میآیند
.
***
میخواهم با پرسشی مهم گفتوگو را آغاز کنم. بیماریهای همهگیر به طور کلی از چه طریقی دنیای مدرن را دستخوش تغییر میکنند؟
+
یکی از راههای پاسخ به این پرسش پرداختن به این نکته است که من چگونه به این موضوع علاقهمند شدم. در واقع دو نکته بر من معلوم شد. نکتهی اول اینکه بیماریهای همهگیر دستهای از بیماریها هستند که چونان آینهای واقعیت انسانی را به نوع انسان نشان میدهند. این یعنی این بیماریها به وضوح در رابطهی ما با اخلاق و مرگ و زندگیمان تأثیر همهجانبه بهجا میگذارند. همچنین بیماریهای همهگیر آینهای است که رابطهی ما با محیط اطرافمان در آن باز میتابد، چه محیط مصنوع بشر و چه محیط طبیعیای که به ما واکنش نشان میدهد. این نوع بیماریها روابط اخلاقیای را که ما در قامت انسان در مقابل یکدیگر داریم به ما نشان میدهند؛ چیزی که امروز شاهد آن هستیم
.
این یکی از پیامهای مهمی است که سازمان جهانی بهداشت پیوسته مطرح میکند. بخش اصلی آمادگی برای رویارویی با این حوادث این است که ما انسانها باید به این نکته پی ببریم که در این قضیه ما همه با هم هستیم، هر چیزی که روی یک نفر در هر جای دنیا اثر بگذارد، در واقع روی همه افراد در همه جای دنیا اثر خواهد گذاشت. بنابراین ما خواه-ناخواه جزیی از یک گونهی انسانی هستیم، ما باید این گونه فکر کنیم بهجای آنکه به فکر تقسیمبندی بر اساس نژاد، قومیت، سطح اقتصادی و غیره باشیم
.
درباره این موضوع از قدیم مطالعاتی داشتهام. از قدیم فکر میکردم بیماریهای همهگیر چالشهای جدی فلسفی، مذهبی و اخلاقی ایجاد میکنند. به گمانم بیماریهای همهگیر تا حدی مسیر تاریخ را عوض کردهاند، چون آدمی را به ناگزیر به تفکر دربارهی پرسشهای بزرگ سوق دادهاند. مثلا، شیوع طاعون کاری کرد که رابطه انسان با خدا سراسر به زیر پرسش کشیده شود. چگونه ممکن است با وجود خدایی دانا و همهدان اینگونه وقایع رخ دهد؟ چه کسی میتواند شکنجهی بسا کودکان را تاب بیاورد؟
بیماریهای همهگیر همچنین تاثیر چشمگیری بر اقتصاد به جا گذاشت. طاعون نصف جمعیت قارهها را به کشتن داد، بنابراین تاثیر خیلی مهمی بر وقوع انقلاب صنعتی یا بر روی بردگی و فَعلگی گذاشت. همان طور که امروز میبینیم، بیماریهای همهگیر تاثیر بسیار زیادی بر ثبات اجتماعی و سیاسی گذاشتند، نتیجهی جنگها را رقم زدند و احتمالاً برخی اوقات هم در شروع جنگها نقش داشتند. از این رو، به نظرم میتوان گفت هیچ جنبهای از زندگی انسانها وجود ندارد که بیماریهای همهگیر آن را زیر و رو نکرده باشد
.
آیا در کتاب میخواهید به این نتیجه برسید که طرز رویارویی ما با بیماریهای همهگیر اغلب بیش از آنکه واکنشی برخاسته از رویکرد انسانیمان باشد برخاسته از دیدگاههای مذهبی یا اجدادی یا نژادیمان است و این شیوههای رویارویی به نوعی عیوب انسان را نشان داده است، یا منظوری غیر از این داشتید؟
+
میخواستم به دو نتیجه برسم. فکر میکنم در اینجا زنجیرهی علیتی دو جهته در کار است. بیماریها جوامع را تصادفی و بی حساب و کتاب تحت تأثیر قرار نمیدهند. این بیماریها رخدادهایی قاعدهمند اند، زیرا میکروبها گزینشگرانه بین جایگاههای زیستبومیِ انسانساخته پخش میشوند. آن جایگاهها تا حد زیادی نشان میدهند ما که هستیم. مثلا در انقلاب صنعتی دلمشغولی ما انسانها واقعاً این بود که چه بر سر کارگرها و فقیران میآید و اکثر افراد آسیبپذیر در چه شرایطی زندگی میکنند
.
وبا و سِل در دنیای امروز روی گسلهایی حرکت میکنند که فقر و نابرابری آنها را ایجاد کرده است. همچنین شیوهی رویارویی ما انسانها با گسلها آنها را تعمیق میکند، مثل وقتی که ظاهرا این گسلها را درست و قابلقبول و یا دستکم اجتناب ناپذیر میانگاریم و به آن تن میدهیم، این گسلها عمق مییابند. اما واقعیت این است که شکل رویارویی ما بسیار بسته به ارزشها و تعهداتمان است، و نیز بسته به حس ما نسبت به این نکته است که ما بخشی از نژاد انسان و نه واحدهای کوچکتر هستیم
.
از بروس آیلوارد،
[
۷
]
مأمور سازمان جهانی بهداشت در چین، در پایان کار خود و هنگام بازگشت به ژنو، پرسشی بسیار شبیه به سؤال شما پرسیدند. او گفت که اگر میخواهیم حال یا در آینده برای این مشکل آماده شویم، اتفاق عمدهای که باید بیفتد تغییر بنیادین نظام فکری ماست. باید به این فکر کنیم که ما گونهی انسانی باید با یکدیگر همکاری کنیم تا برای مراقبت از همدیگر متشکل شویم و دریابیم که در میان ما سلامتیِ آسیبپذیرترین افراد جامعه عامل تعییینکننده سلامتی همهی ماست. اگر آمادگی این کار را نداشته باشیم هرگز در رویارویی با چالشهای ویرانکنندهی انسانیتمان آماده نخواهیم بود
.
جلد کتاب اسنودن با عنوان «بیماریهای همهگیر و جامعه: از مرگ سیاه تا به امروز
»
خوب، این ایده بسیار مبهمی است، چون فکر نمیکنم قرار باشد چنین تغییری را در طرز فکر انسانها تجربه کنیم
.
+
(میخندد) منظورم این نبود که خیلی خوشبین هستم، اما معتقدم این همان چیزی است که لازم است اتفاق بیفتد. انسانیت سویهی تاریکی هم دارد و این از قضا بخش جالب ماجرا است. چه انتخابی خواهیم کرد؟ وقتی با این مشکل روبهرو میشویم چگونه واکنش نشان میدهیم؟ فکر نمیکنم واکنش ما از پیش مقدّر باشد. یک درام اخلاقی انسانی در پیش چشمانمان در حال اجرا است
.
این ایده که میان واکنش ما به بیماریها و شیوع آنها ارتباطی وجود دارد کمابیش از جنس گفتههای کتاب مقدس است
.
کاملا موافقم. در سطح انجیلی چنین چیزی وجود دارد و بخش عمدهای از باید و نباید اخلاقی ما را شکل داده است. معتقدم این بخش بزرگی از تاریخ بیماریهای همهگیر است
.
قبل از اینکه بحثمان از این هم سیاهتر شود، اجازه بدهید پرسش بهتری بپرسم
.
+
حق با شماست، ببخشید که بحثام به بخشهای تاریک کشیده میشود. دخترانم همیشه به این موضوع اعتراض دارند
.
آیا بیماریهای همهگیر مشخصی وجود دارند که در واکنش به آنها نکتهی الهام بخشی در باب انسانیت دیده شده باشد؟
+
البته که وجود دارد. فکر میکنم وقتی که گفتم بیماری همهگیر آینهای مقابل ما میگذارد، منظورم این نبود که این آینه فقط سویهی منفی انسانیت را نشانمان نمیدهد، بلکه این آینه سویهی قهرمانانهی انسانیت را هم نشان میدهد. مثال خیلی خوبی در این باب، پزشکان بدون مرز در بحران اِبولا است. این پزشکان زندگی و آیندهی خودشان را آگاهانه و بی هیچ نفع شخصی یا چشمداشتی به خطر انداختند. آنها این کار را تنها به خاطر تعهدشان به دفاع از حیات انسانها و سلامتی ضعیفترین افراد جهان انجام دادند. پزشکان بدون مرز این کار را هر روز در نقاط مختلف دنیا انجام میدهند و حتی همین الان در چین با این موضوع دست و پنجه نرم میکنند
.
معتقدم این نمونهای از آن چیزی است که بهترین ویژگیهای انسانی را آفتابی میکند. رمانهایی دربارهی این وقایع مهم نوشته شدهاند. وقایعی که ادبیات و فرهنگ ما را تحت تاثیر قرار میدهد. به طور ویژه به رمان مهمی دربارهی طاعون نظر دارم، رمان” نامزدها
”
[
۸
]
، اثر نویسنده ایتالیایی، الساندرو مانزونی
[
۹
]
.
این رمان شرح حال کاردینال بورومئو،
[
۱۰
]
راهب اعظم میلان است؛ کسی که جاناش را کف دستاش گذاشت و به مراکز نگهداری بیماران طاعونی رفت تا از فقیرترین و بدحالترین مردم شهرش مراقبت کند
.
در رابطه با رهبران دنیا یا نظامهایی که مواجههای مثبت داشتند چه نکتهای برای گفتن دارید؟ یا در باب ظهور تغییرات سیاسی مثبت بعد از بروز بیماریای همهگیر؟
+
قطعا نکاتی وجود دارد. مثلاً به طور خاص به پایان بردگی در دنیای جدید نظر دارم. بیش از هر چیز این تب زرد
[
۱۱
]
بود که پایان بردگی و موفقیت شورش مردم هائیتی و توسانت لوورتور
[
۱۲
]
را رقم زد. وقتی ناپلئون ناوگان عظیمی را برای برقراری دوباره بردگی به هائیتی فرستاد، شورش بردهها پیروز شد چون بدن بردههای آفریقایی از ایمنیای برخوردار بود که اروپاییهای سفیدپوستِ ارتش ناپلئون از آن بیبهره بودند. این در نهایت به استقلال هائیتی انجامید
.
همچنین، اگر کسی از زاویهی دید آمریکایی به قضیه نگاه کند، این همان چیزی بود که به تصمیم ناپلئون برای دست برداشتن از گسترش قدرت فرانسه در دنیای جدید منجر شد. از این رو بود که ناپلئون در سال ١٨٠٣ با توماس جفرسون
[
۱۳
]
بر سر خرید ایالت لوئیزیانا
[
۱۴
]
توافق کرد و وسعت ایالات متحده دو برابر شد
.
برای اینکه موضوع را از دید دیگری ببینیم، وجود این بیماریها تا چه اندازه پیوند تنگاتنگی با سرکوب سیاسی داشته است و یا بهانهای برای سرکوب سیاسی بوده است؟
+
فکر میکنم به بیماریهای همهگیر همیشه به چشم بخشی از ماشین سرکوب سیاسی نگریسته شده است. من بر این باورم که قرن نوزدهم دوران وحشتناکی بود، نه فقط به دلیل شورش، بلکه به دلیل سرکوب سیاسی. مثلاً قتل عام مردم پس از شورش سال ۱۸۴۸ در فرانسه، و به خصوص در پاریس، و یا پس از کمون پاریس
[
۱۵
]
را در نظر بگیرید. بخشی از علت این سرکوب بسیار وحشیانه و خونین این بود که مردمی که در رأس فرماندهی قرار داشتند مشاهده کردند که طبقات کارگر نه فقط به لحاظ سیاسی، که به لحاظ پزشکی هم خطرناک هستند. طبقات کارگر این توانایی را داشتند که هر لحظه کل جامعه را در معرض فاجعهای بهداشتی قرار دهند. من فکر میکنم این مطلب حقیقتاً قسمتی از استعارهی «طبقات خطرناک» است و مثلاً فکر میکنم همین منجر به رخداد غیرانسانی قتلعام سال ۱۸۷۱ پس از سرنگونی کمون پاریس شد
.
نظر شما راجع به واکنش چین به ویروس کرونا چیست؟
+
پرسش بسیار جالبی است. به اعتقاد من این پرسشی است که نیاز داریم جدی و طولانی به آن فکر کنیم، زیرا جنبههای واقعاً پیچیدهی زیادی دارد. مورد اول، روشهای قهرآمیزی است که چینیها در بیست و سوّم ژانویه به کار بستند؛ آن وقتی قرنطینه بهداشتی اعلام کردند، نوعی قرنطینهی کامل مناطق جغرافیایی و جوامع با کنترل مرزها توسط سربازان و پلیس. در این مورد، در ووهان، شهری با جمعیت حدود ۱۱ میلیون نفر و سپس استان هوبی
[
۱۶
]
، که تقریبا ۶۰ میلیون نفر جمعیت دارد. آنها تصمیم به سختگیری گرفتند
.
این تصمیم، اقدامات مربوط به طاعون را به یادمان میآورد، اقداماتی که بارها و بارها، مثلاً در بیماری همهگیر اِبولا تکرار شده است. مشکل قرنطینهی بهداشتی این است که روش زمختی است؛ شبیه پتک عمل میکند. قرنطینه خیلی دیر به کار گرفته میشود و عنصر اساسی سلامت عمومی، یعنی اطلاعات، را درهم میشکند. میشود گفت مردمی که با اِعمال سختگیری قرنطینه تهدید میشوند، با مقامات همکاری نمیکنند. در نتیجه، مقامات دیگر متوجه نمیشوند که دور و برشان چه می
گذرد، مردم با هواپیما سفر میکنند و بیماری همهگیر منتشر میشود. من وقتی واکنش دولت چین را در آغاز کار دیدم بسیار شگفتزده شدم. این اقدام با هنجارهای سلامت عمومی تفاوت داشت، هنجارهایی که از زمان طاعون توسعهی بسیار یافتهاند و بر کشف افراد بیمار و سپس ردیابی و جداسازی آنها تاکید دارند
.
این بود که ترسیدم و انتظار بدترینها را داشتم. اما به باور من، حکومت رفتهرفته مسیر را تغییر داد. هرکسی میدید که با گذشت زمان، چینیها نسبت به جمعآوری دادهها دقت بسیار به خرج دادند و در مسیر جلب مشارکت مردم کوشیدند تا آسیبهای وارد شده در روزهای نخست التیام یابد. فکر میکنم در این داستان بیشتر از یک نوع رویارویی وجود داشت. اقدامات چینیها نه سراسر خوب بود و نه سراسر بد
.
من با واکنش سازمان جهانی بهداشت هم ـــ که اقدامات چین را چونان اقدامی فوقالعاده در سلامت عمومی ستایش کرد ـــ چندان نمیتوانم کنار بیایم. این موضع مرا میترساند. آیا این موضع به این معنی است که سایر دولتها و کشورهایی نیز که از همین نیروی قدرتمند برخوردارند باید سیاست قرنطینه را در پیش بگیرند؟ یعنی همان روشی که برای اِبولا در غرب آفریقا انجام شد و کارآمد نبود. این من را وحشتزده میکند. فکر نمیکنم قرنطینهی چینی درس اصلی باشد. فکر میکنم درس اصلی بیشتر رویکردی با ظرافت بیشتر است. اینکه قرنطینه احتمالاً در چین هم چندان موفق نبود و از این رو شی جینپینگ، در کمال تعجب، برخلاف سازمان جهانی بهداشت تمایل دارد این مطلب را بگوید که اشتباهاتی رخ داد و آنها مجبور شدند مسیر را تغییر دهند. آنها باید از اشتباهات درس بگیرند. من فکر میکنم این کاری بود که چین قادر به انجام آن بود
.
جالب است، شما پیشتر گفتید که سازمان جهانی بهداشت، یا حداقل اعضای آن، به مردم رجوع کردند تا انسانیت مشترک آنها را بیدار کنند، اما در عین حال میگویید که آنها همچنین واکنشی را که حداقل در آغاز غیرانسانی بود ستایش کردند
.
+
بله. توجیه نمیکنم ولی میتوانم بگویم که متوجه میشوم چرا سازمان جهانی بهداشت چین را ستایش کرد؛ زیرا اسفناک خواهد بود اگر بزرگترین عضو مجمع جهانی بهداشت را، آن هم کشوری که در وسط این بحران غیرعادی قرار دارد، نادیده بگیریم. بنابراین من متوجه هستم که چرا این اتفاق افتاد. همزمان، بر صداقت کامل، فراهم کردن شواهد، ارتباطات و روشهای مبتنی بر داده، و رویکردهای واقعگرایانه و علمی در حیطه سلامت عمومی بسیار تأکید شده است، چین اینها را در مراحل اولیه واکنش رعایت نمیکرد. اما بعد به تدریج به آنها توجه کرد
.
اگر کمی به گذشته برگردیم، در رابطه با اینکه هنرمندان چگونه به بیماریهای همهگیر واکنش نشان دادهاند، نمونههای زیادی وجود دارد؟
+
من فکر میکنم یکی از چیزهایی که در رابطه با بیماریهای همهگیر یاد گرفتهام این است که آنچنان که میفهمم، هر بیماریای مانند یک انسان است. هر بیماریای منحصر به فرد و متفاوت از بقیه است. بیماریهای همهگیر تنها عللِ ـــ شبیه به همِ ـــ مرگ نیستند بلکه به طبیعت هرکدام از آنها، و اینکه چگونه جوامع و هنرمندان به آن واکنش نشان میدهند بستگی دارد؛ یا به این بستگی دارد که چند نفر را میکشند، آیا مردم را به شکل شکنجهآوری میکشند، آیا کودکان و جوانان را میکشند، یتیمانی به جا میگذارند و آیا بیماریهای آشنایی هستند و یا از خارج وارد شدهاند
.
مورد طاعون موردی است که مشکلات مرتبط با مرگومیر و مرگ ناگهانی را به یادمان میآورد. هنرمندان به این بیماری، به خصوص در اروپا، واکنش نشان دادند. در کشورهای کاتولیک تار و پود اصلی این واکنش آن بود که طاعون را تذکری به این میدیدند که زندگی کوتاه و گذرا است. توجه زیادی به ایده مرگ ناگهانی معطوف میشود، چنانکه مثلا در تمثیل هنری رقص مرگ
[
۱۷
]
همه به ناگاه همچون برگ خزان بر زمین مرگ میریزند. و البته از درونمایههای ساعت شنی، استخوانها و پوچی استفاده میشود: “پوچ اندر پوچ سراسر پوچ، واعظ شهر چنین گفت”. این حس قوی در رابطه با بیماریهای همهگیر وجود دارد. همچنین حس قوی توسل به اولیای خدا برای دفع و رفع طاعون وجود دارد، اولیایی که ذکر آنها به شکل گسترده آمده است. این حس در سراسر اروپا دیده میشود: فرقههای خشکه مقدّس، درونمایههای مرتبط با مرگ ناگهانی، توبه، و اینکه کار خود و روحتان را سامان دهید قبل از آنکه طاعون ریشهی شما را بکَنَد. این امر تأثیر زیر و زبرکنندهای بر شمایلنگاری هنر اروپایی بر جای گذاشت
.
شما حتی میتوانید آن را در قرن بیستم با فیلم بینظیر اینگمار برگمن، مُهر هفتم،
[
۱۸
]
ببینید. در این فیلم طاعون استعارهای از آن چیزی است که برگمن در سال ۱۹۵۷ نگران آن بود: جنگ هستهای. میتوانید با در نظر گرفتن طاعون تمام مطالبی را که در مورد آنها صحبت کردم، ازجمله رقص مرگ که فیلم با آن تمام میشود، در این فیلم ببینید. نقاشیهای گریم ریپر
[
۱۹
]
را خواهید دید که حقیقتاً مثالی از مانایی واکنش هنری به مرگ است
.
بیماریهای دیگر واکنشهای متفاوتی برمیانگیزند. میتوان راجع به سِل صحبت کرد و اینکه چقدر در دوران رومانتیسم، در قرن نوزدهم، درک متفاوتی از این بیماری وجود داشت. این یکی خیلی عجیب است، زیرا برای من، سل یکی از دردناکترین و وحشتآورترین شیوههای مردن است، که در انتها فرد دچار زجر تنفسی میشود. با وجود این، از آن سو شما این مرگ دردناک را بر روی صحنه با بانوان طراز اول اپرا که زیبا انگاشته میشوند، با تصویری باشکوه میبینید. و یا “کلبه عمو تم” که تنها در مورد بردهداری نیست، در مورد سل هم هست
.
رقص مرگ
چرا سل اینچنین باشکوه تصویر شده بود؟
+
می
خواهم چیزی بگویم که امیدوارم لبخند به لبان شما بیاورد ولی خوشحال میشوم اگر جواب قاطعی هم به شما داده باشم. انسانها موجودات بامزهای هستند، مگر نه؟ همه کارهایی که آدمها میکنند قابل درک نیست، اما خب… طاعون بیماریای بود که همه را درگیر کرد. من فکر میکنم این خیلی کلیدی است. پایان دنیا بود، آخرین حسابرسی، قیامت بود. اما در رابطه با سل مردم تصوری داشتند که درست نبود. فکر میکردند – آنچنان که رویکرد پزشکی اوایل قرن نوزدهم به آنها اینگونه تعلیم داده بود ـــ که این بیماریِ برگزیدگان است، بیماریِ هنرمندان، بیماریِ زیبارویان، بیماریِ افراد فرهیخته، و اینکه سل افراد را بسیار زیباتر میکند، به طوری که پس از آن، صنعت مد، بانوان را به موجوداتی مسلول تبدیل میکرد. شما نقاشی تولوز لوترک
[
۲۰
]
را میبینید که در آن خانمی با ظاهری که از بیاشتهایی رنج میبرد پودر برنج به صورت خود میزند تا شبیه افراد مسلول، رنگپریده به نظر بیاید. پیشا-رافائلیها
[
۲۱
]
واقعاً با آن مدلهایی ازدواج کردند که بیمار مسلول بودند. دوستان ویکتور هوگو به او گفتند که در قامت یک نویسنده مشکل بزرگی دارد و آن این که مسلول نیست. بنابراین چنانکه باید و شاید نویسنده موفقی نخواهد شد
.
آرتور ک. جاکوبسن
[
۲۲
]
، متفکر و نویسنده آمریکایی که در رابطه با فرهنگ قلم میزد، معتقد بود آمریکا در اواخر قرن نوزدهم، هنگام شروع بهبودی سل، با بحران هنر، علم و فرهنگ مواجه خواهد شد، زیرا پس از این دیگر نخبگان به اندازه زمان سل وجود نخواهند داشت
.
این حیرتآور است
.
+
من در مورد علم آدمی واپسگرا نیستم اما علوم گاهی اوقات لایههای پنهانی دارند و این یکی از لایههای پنهان میکروبشناسیِ بیماری است. میکروبشناسی در حقیقت باعث داغ ننگ زدن بر افراد فقیر شد. میکروبشناسان اصرار داشتند که سل بیماری افرادِ زیبارو نیست بلکه بیماری افراد زشترو، فقیر و چرکین است. اینجا دیگر همه تفاسیر تغییر میکنند. اگر به “ضد اخلاق
”
[
۲۳
]
آندره ژید نگاه کنید، در اوایل قرن بیستم، او از بیماری سلِ خود به عنوان نفرتانگیزترین و تهوعآورترین اتفاقی یاد میکند که میتوانست بیفتد. ایده بیماری زیبا برای همیشه ناپدید شد و سل هرگز دیگر آنگونه نگریسته نشد
.
تقریبا به انتهای مصاحبه رسیدیم: ممکن است واکنشی به یک بیماری همهگیر ببینیم که ترکیبی از تراژدی و کمدی است. چند روز قبل دیدیم که تعدادی از متولیان سلامت در کاخ سفید جمع شدند و تصمیم گرفتند از ترامپ قدردانی کنند و همچنین راجع به اتفاقاتی که دارد میافتد صحبت کنند. آیا شما داستانهای جذابی در تاریخ راجع به پادشاهان یا قانونگذاران دیوانهای میشناسید که با بیماریهای همهگیر خیلی ضعیف و یا شاید به شکل کمدی-تراژیک برخورد کردهاند؟
+
خب، بله. مطمئن نیستم که خیلی چیز بامزهای باشد، اما فکر میکنم واکنش ناپلئون به بیماریهایی که در حال نابودی حکمرانی او بودند تراژیک و چون طنزی تلخ، مضحک بود. ناپلئون به جان سربازاناش بها نمیداد. اینگونه بود که میتوانست راجع به شیوع تب زرد در هند غربی مثل ناسزایی شخصی حرف بزند
.
فکر میکنم این چیزی است که ممکن است دوباره شاهد آن باشیم؛ چیزی که شاید شما بتوانید به آن بخندید و شاید در تاریخ اگر به عقب برگردیم و بنگریم بیشتر به صورت کمدی دیده شود. اما فکر نمیکنم اتفاقی که قرار است در سال پیشِ رو بیفتد با در نظر گرفتن این بیماری همهگیر خاص در ایالات متحده اصلاً خندهدار باشد. اینکه ما صاحب منصبانی در کاخ سفید داریم که میگویند «این چیزی بیشتر از یک سرماخوردگی نیست، و تحت کنترل ماست» در حالی که، تا آنجا که من میبینم، هیچ چیز را تحت کنترل ندارند و مسئولیت را به دوش خود مردم گذاشتهاند در حالی حتی اعتقادی به علم هم ندارند، اصلا خندهدار نیست
.
بیماری همهگیر و خودمحوری دو چیزیست که بشر هیچگاه موفق به غلبه بر آنها نخواهد شد
.
+
در این مورد با شما موافقم
.
PDF