|يکشنبه 2 دي 1403
 منوی اصلی
 
تاریخ : سه شنبه 5 فروردين 1399     |     کد : 178

دکتر غلامحسین معتمدی

امید

دکتر غلامحسین معتمدی پزشک و روانپزشکی است که علاوه بر طبابت دغدغه اصلی انسان، مرگ و امید انسانی را همیشه در تحقیقات و کارهای خودش مدنظر داشته و از این منظر نیازی به معرفی ندارد چراکه آثار ترجمه شده و تألیفی وی به وضوح نشان می‌دهد که دغدغه انسان با همه ابعاد وجودی و هستی‌شناسانه‌اش ، برای او مهمترین معیار تحقیق و کار است. آنچه می‌خوانید حاصل گفت و گویی است با وی در باب ناامیدی این روزهاو شوق به امیدی سازنده که در وجود همه ما وجود دارد.

گفتگوی محمد میلانی با دکتر غلامحسین معتمدی با عنوان «امید»

 
 اشاره: شاید باورش مشکل نباشد اما تلخ است. اینکه امید اگر نباشد و ناامیدی بر وجود انسان‌ها غالب شود علاوه بر همه معضلات و مشکلاتی که پیش می‌آید، آدمی بیمار می‌شود. ناامیدی اینچنین می‌تواند اعماق وجود هر انسانی را به چالشی ناموزون بکشد. بدتر آنکه این بیماری می‌تواند جامعه و حتی ملتی را درگیر خود بکند. درطول تاریخ نمونه‌های متعددی وجود داشته و حتی دارد. اگر شباهتی ارگانیک میان انسان و جامعه‌اش وجود داشته باشد، اگر قایل براین باشین که جامعه نیز همچون یک سیستم بدنی دارای اندام و کارکردهای مختص خودش است، پس بی‌علت نخواهد بود که بپذیریم جامعه و یا حتی فراتر، ملتی نیز اگر دچار ناامیدی شود می‌تواند خودش را درمان کند و راهی و روزنه‌ای به سوی امید برای خود پیدا کند.  جامعه‌ای ایده‌آل و البته پویا چنین جامعه‌ای با چنین خصوصیاتی است.
آنچه می‌خوانید گفت و گویی است برای سالنامه اعتماد که با دکتر غلامحسین معتمدی صورت گرفته، تا به اجمال ناامیدی و امید در انسان و اجتماع انسانی مورد بررسی قرار بگیرد.
دکتر غلامحسین معتمدی پزشک و روانپزشکی است که علاوه بر طبابت دغدغه اصلی انسان، مرگ و امید انسانی را همیشه در تحقیقات و کارهای خودش مدنظر داشته و از این منظر نیازی به معرفی ندارد چراکه آثار ترجمه شده و تألیفی وی به وضوح نشان می‌دهد که دغدغه انسان با همه ابعاد وجودی و هستی‌شناسانه‌اش ، برای او مهمترین معیار تحقیق و کار است. آنچه می‌خوانید حاصل گفت و گویی است با وی در باب ناامیدی این روزهاو شوق به امیدی سازنده که در وجود همه ما وجود دارد.

خیلی متشکرم که دعوت مارا برای این گفت و گو پذیرفتید. به عنوان پرسش اول مایل به سروقت علت اصلی این گفت و گو بروم. در کار حرفه‌ای شما به عنوان یک روانپزشک امید چه نقش و جایگاهی دارد؟

متاسفانه روان شناسی در سیر تاریخی خود با آن که در ابتدا با تمرکز بر انسان سالم و ویژگی‌های اروپا به وجود گذاشته بود  پس از مدّتی بیشتر به انسان بیمار و قراردادن او در یک چهارچوب آسیب شناختی معطوف شد. بنابراین مواجهه با ناامیدی که یکی از علائم بارز افسردگی و برخی دیگر از مشکلات روحی است پر رنگ‌تر شد. البته در افسردگی حتی بدون وجود عامل بیرونی ناامیدی در کنار سایر علائم و نشانه‌ها حضور می یابد و مواجهه دارویی و سایر اقدامات کمکی را لازم می سازد. از آن جا که امید یکی از عوامل اصلی زیستن و زنده بودن است با گسترش انواع روش‌های روان درمانی و مشاوره در هر موقعیت درمانی مورد توجه قرار گرفت، زیرا امید در حقیقت نظر به تغییر دارد و اساس این روش‌ها نیز چیزی جز تسهیل وقوع تغییر در بیماران و در جهت مثبت نیست. امروزه با ظهور روان‌شناسی مثبت گرا ما شاهد توجه و پژوهش بیشتر در مورد عواملی مانند شادی، رضایت، امید، خوش بینی ، انگیزه بخشی و کارآمدی هستیم.  لذا تحقیقات زیادی هم روی امید در ساحت روانی آن صورت گرفته است. بر اساس پژوهش های اخیر نمی‌توان امید را تنها یک احساس خوب دانست. بلکه امید در حقیقت یک نظام انگیزش شناختی پویاست و انواع نگرش‌ها و حالت‌های شناختی مرتبط با امید مورد توجه قرار
می‌گیرد. ازین منظر احساسات از پی افکار می‌آیند و طبیعی است که پی‌آمد این نظام پویا بروز احساسات خوب و  مثبت خواهد بود .

آیا آزمون‌ها و روش‌هایی برای اندازه گیری امید وجود دارد ؟

بله امید را هم به صورت یک ویژگی شخصیتی پایدار و هم به صورت حالتی که هرکس در هر زمانی می‌تواند دارا باشد برآورد می‌کنند. سنجه‌ امید (The Hope scale)  ابزار مناسبی برای این کار است که نشان می‌دهد در هر دو صورت فوق وجود امید با پی‌آمدهای مثبت همراه خواهد بود و مطالعات بر روی دانشجویان در ارتباط با دستاوردهای آکادمیک نشان دهنده ی نقش مثبت امید  است. البته در قلمرو روان‌شناسی مثبت هم ارتباط مستقیم عواملی مانند امید و خوش بینی با سلامت جسمانی و روانی بیشتر و روابط بین فردی بهتر مورد تاکید قرار گرفته است. به این اعتبار شاید  بتوان در تعریف انسان سالم از وجود امید هم سخن گفت.

ممکن است راجع به وجوه شناختی امید بیشتر توضیح دهید؟

ببینید امید داشتن تنها به حضور یک مفهوم ساده در ذهن بستگی ندارد. کسی که امید دارد و مصمم است که هدف‌اش را تحقق بخشد، از استراتژی‌های مختلف برای رسیدن به آن اهداف استفاده می‌کند. اهمیت امید در این است که اصولاً زندگی دشوار است. جایی خواندم که امید از رنج و زمان تشکیل می‌شود ( نقل به مضمون) . در زندگی ‌موانع زیادی در پیش‌رو است و امید به افراد امکان می دهد که در مواجهه با مشکلات از یک مجموعه ی ذهنی و ‌چیدمان استراژیک هماهنگ با موقعیت برخوردار شوند و بنابراین شانس تحقق اهداف آن‌ها را افزایش می دهد. با این مقدمات می‌توان گفت امید بخشی از طبیعت انسان است که در تجربیات ، شناخت و جهت گیری او نسبت به ‌آینده متجلّی می‌شود و در نتیجه حالتی از آگاهی است. امید درهم آمیخته با افکار  احساسات و اعمالی است که رو ‌به آینده دارند. به قول فیلسوف معاصر ریچار رورتی امید فراروایتی است که مانند یک داستان در خدمت نوید یا منطق انتظار آینده‌ای بهتر است. امید نماینده اراده‌ی انسان برای رفتن به آن‌جا ( نقطه‌ی هدف یا آینده) است.

پس به‌جاست و بی‌ربط نخواهد بود که به رابطه‌ی امید و زمان نیز بپردارید. چه نسبتی را میان امید و آینده می‌توان متصور شد.

بله، امید مفهومی انسانی است که نگاهش متوجه آینده و ترسیم وضعیتی مطلوب‌تر است. می‌توان گفت رابطه‌ی امید با گذشته سلبی است ولی در رابطه‌ی ایجابی با آینده قرار دارد. گذشته‌ی سرشار از ضعف، شکست، ناکامی، ناخشنودی و ناشادی سخت تبدیل به آینده‌ای می شود که خشت‌های آن از امید ساخته شده باشد. افسردگی یکی ‌از نمونه های بارز این وضعیت است. گاهی از اصطلاحات امید مثبت و منفی صحبت می شود که البته به نظر من نوعی کج سلیقگی است. بهتر است ناامیدی را در برابر امید قرار داد. البته یک وجه دیگر زمان حضور امید در مراحل مختلف زندگی مانند کودکی، جوانی، میانسالی و سالمندی است که در هر دوره ای با اشکال و ویژگی‌های خاص آن روبه‌رو می‌شویم.

ارزیابی های آماری مربوط به امید چه تصویری را نشان می دهند؟

متاسفانه ارزیابی امید در سطح فردی نشان دهنده‌ی آن است که نیمی از مردم از سطح امید بالایی برخوردار نیستند. امید و ناامیدی یا یاًس ریشه در واقعیت دارند و واقعیت هم معمولا مبین نا امیدی است و یا فاصله‌ی زیادی با امیدهای ما دارد.  به هر حال زندگی فردی و اجتماعی انسان همواره تحت تسلط دوگانه ی یاًس و امید است. شناخت واقعیت اجتماعی نمی تواند حامل امید باشد. به قول ریکور ما دائماً در حال ازدست دادن میل به زندگی هستیم و مرتباً تبدیل به آدم های نا امیدی می‌شویم. اتفاقاً حضور امید در فضای روحی و اجتماعی در این جا اهمیّت می‌یابد و آغاز می‌شود. زیرا امید همیشه منتقد وضع موجود است و در اعتراض به نظم مسلّط وارد صحنه می‌شود و خواهان تغییر آن است. به قول لینگس امید همیشه علیه واقعیت است. در حقیقت پیوند محکمی میان امید و تغییر وجود دارد تا جایی که می‌توان گفت امید در نهایت چیزی جز تصور تحقق تغییر نیست. از طرف دیگروقتی به این نتیجه می‌رسیم که نمی توانیم واقعیت را تغییر دهیم دستخوش یاًس و حرمان می‌شویم. پژوهش‌های زیادی
نشان می‌دهد که امید حتی در شرایط وخیم و نگران کننده هم وارد صحنه می‌شود، وقتی که نوعی عدم اطمینان به نسبه به آینده وجود دارد و کارها خوب پیش نمی‌رود. البته این یک روی سکّه است. در بسیاری از موارد هم واقعیت برنده است و افراد دچار نوعی یاًس و احساس بی یاوری و بی پناهی مزمن می شوند و وجه انفعالی بر آن‌ها غلبه می‌یابد.

به نظر می رسد با طرح رابطه‌ی امید و واقعیّت وارد بحث وجه اجتماعی امید شده‌ایم .

بله درست است. زیرا ما نمی‌توانیم امید فردی را از امید جمعی یا اجتماعی و حتّی نهاد‌های امید در جامعه جدا کنیم. در حقیقت مساعی دوستان جامعه‌شناس هم که به امید می‌پردازند یافتن راهی برای افزایش پتانسیل امید در متن واقعیت نا امیدی است که بر جامعه تسلّط دارد و ازین رو به اهمیّت نهادهای اجتماعی در تقویّت امید در جامعه توجه می کنند. دورکیم معتقد بود امید در جامعه ای تحقق می یابد که نظم جامعه یک چشم انداز کارکردی نوین را در مقابل اعضاء آن قرار دهد که تحقّق آن همانا تحقق امید آحاد آن جامعه است.

با توجه به نامرادی‌هایی که در جامعه ما وجود داشته و کماکان دارد. این روزها سطح ناامیدی به وضوح بخشی غالبی از جامعه ایرانی را معطوف و مشغول به خود کرده است. از سوی دیگر شیوع فعلی کروناویروس در سطح جهانی و بالطبه آن در کشورمان طبیعی است که راه برای تزریق امید یا افزایش امید از بطن و درون جامعه ما اتفاقی راحت و ساده نباشد. با توجه به چنین شرایطی وضعیّت امید در جامعه‌ی ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

این کاریست که باید جامعه شناسان بر اساس بررسی‌های آماری و میدانی دانش بنیاد انجام دهند تا نتیجه ی قابل اتکایی داشته باشد. اما بدون شک حضور امید در سطحی پویا انعکاس خود را در پویایی آن جامعه پیدا می‌کند که چنین چشم اندازی مفقود است. در ارتباط با کرونا هم علاوه بر عوامل متعدد دیگر باید رابطه ی امید با مرگ مورد توجه قرار گیرد. می‌توان گفت تجسم مرگ به تنهایی موجب نابودی امید نمی‌شود، زیرا امید بیشتر متکی بر اعتماد به نفس افراد است. در این میان وجود شهامت ضرورت دارد. زیرا بدبینی نه تنها به هیچکس کمک نمی‌کند بلکه در بسیاری از موارد ناشی از قضاوت عقلانی نیست بلکه نشان دهنده بی‌اعتمادی به هرگونه عمل یا اقدام از پیش در نظر گرفته شده است.

پس براین مبنا باید و البته ضروری است که امید در جامعه ما ازایش پیدا کند. شما چه توصیه‌ای برای افزایش امید در سطح فردی و اجتماعی دارید؟

اولا وقتی این همه از وجوه مثبت امید صحبت می کنیم به معنی آن نیست که همیشه از پس امید موفقیت حاصل می‌شود. اگر این طور بود این همه با توصیفاتی مانند امید واهی، امید کاذب، امید نابه‌جا و …. روبرو نبودیم . امّا همین شناخت امید از سویی و آموزش آن از سوی دیگر می‌تواند کمک کننده باشد. چه در عرصه فردی و چه در ساحت اجتماعی گام‌های مشابهی برای تحرک بخشیدن به امید وجود دارد. تعیین اهداف واقع بینانه، اراده لازم برای پی‌گیری اهداف مزبور، شناسایی راه‌ها و موانع رسیدن به اهداف و بالاخره عمل کارآمد برای تحقق بخشیدن به آن‌ها کارساز است. خوشبختانه امید هم مانند شادی قابل سرایت به دیگران و سرمایه‌ای است که همه می‌توانند از آن بهره‌مند شوند و با الگوسازی‌های لازم قابل تعمیم و گسترش در اجتماع است. جامعه‌شناسان از خوانش امید سخن می‌رانند که به کمک آن متن‌های ناامیدی موجود در فرد و جامعه قابل خواندن است تا خود این خوانش تجربه‌ای شود برای ارتقاء امید در سطح جامعه.
 


PDF