بيهقي بارها به برگزاري جشنهاي ملي و اعياد مذهبي اشاره ميكند. هر چند شرح دقيق و جزييات اين جشنها تماماً بازگو نميشود؛ ولي تاكيد و بيان مفصلتر بيهقي درباره بعضي از آنها نشان ميدهد كه كدام يك از اين اعياد و جشنها از اهيمت بيشتري برخوردار بوده است. آنچه در تمامي جشنها و اعياد ملي و مذهبي مشترك است آمدن بزرگان و سركردگان براي تبريك به امير است و پس از اين باردادن ويژهي عيد و جشن، خواني گسترده ميشود كه در تمامي آنها بيهقي تأكيد برخوردن شراب دارد. از خوراكها و غذاها و ساير مأكولات به ندرت سخن پيش آمده است ولي محور اصلي پذيرايي امير چه در اعياد مذهبي و چه در ساير جشنها دادن شراب به مقدار فراوان است.
جشنها و اعياد در تاریخ بیهقی
مینو امیر قاسمی
بيهقي بارها به برگزاري جشنهاي ملي و اعياد مذهبي اشاره ميكند. هر چند شرح دقيق و جزييات اين جشنها تماماً بازگو نميشود؛ ولي تاكيد و بيان مفصلتر بيهقي درباره بعضي از آنها نشان ميدهد كه كدام يك از اين اعياد و جشنها از اهيمت بيشتري برخوردار بوده است. آنچه در تمامي جشنها و اعياد ملي و مذهبي مشترك است آمدن بزرگان و سركردگان براي تبريك به امير است و پس از اين باردادن ويژهي عيد و جشن، خواني گسترده ميشود كه در تمامي آنها بيهقي تأكيد برخوردن شراب دارد. از خوراكها و غذاها و ساير مأكولات به ندرت سخن پيش آمده است ولي محور اصلي پذيرايي امير چه در اعياد مذهبي و چه در ساير جشنها دادن شراب به مقدار فراوان است.
تا آنجا كه نگارنده در آداب اينگونه مراسم در اين كتاب خوانده است، معلوم ميشود كه آوردن هديه و نثار به خدمت امير تنها در جشنهاي ملي انجام ميگيرد. اينگونه هدايا نه تنها از طرف بزرگان و اعيان دولت [غزنوي] صورت ميگيرد بلكه از طرف امراي مناطق ديگر نيز هدايايي به خدمت امير ارسال ميشود.
خواندن شعر توسط شعراي بزرگو ساز و آواز مطربان نيز از جمله مراسم متداول در اعياد و جشنها است.
... عيد فطر بود. امير پيش به يك هفته مثال داده بود ساختن تعبيههاي (= لشكرآرايي، صفآوايي*) اين روز را ... و سوار بسيار بود نيز به دشت شابهار و امير به صفهي بزرگ به سراي نو بنشست بر تختي از چوب ... و غلامان سرايي كه عدد ايشان درين وقت چهار هزار و چيزي بود، آ«دن گرفتند و در آن سراي بزرگ چندين رده بايستادند. پس امير بار داد و روزه بگشادندو نماز عيد بكرده آمد و امير ... به خوان بنشست و فرزندان و وزير و سپهسالار و اميرانِ ديلمان و بزرگانِ حشم را برين خوان نشادند و قوم ديگر را بر خوانهاي ديگر. و شاعران شعر خواندند و پس از آن مطربان آمدند و پياله روان شد ... (598)، (322)، (570)، (319)، (68).
عيد قربان / اضحي مثل عيد فطر با حضور بزرگان و آرايش سپاه و خوردن غذا و شراب جشن گرفته ميشود. گاهي بيهقي به تكلفهاي عظيم و زينتها اشاره ميكند كه چون شرح آن داده نشده است روشن نيست كه آيا مثلاً زدن طاق و قرار دادن طبقهاي گل و كافور و امثال آن است يا مراسم ديگري منظور نظر بوده است. به نظر ميرسد از آنجا كه به زعم نويسنده، مخاطبان همعصر وي با موضوع آشنا بودهاند، ديگر به جزييات آن نپرداخته است.
در يك مورد دربارهي عيد قربان مي گويد كه چون رسولاني از طرف ارسلان خان و بغراخان و لشكر خان والي سلمان آمده بودند، با «آلت و زينت بياندازه اظهار كردن» و «خوانهاي با تكلف نهادن» مراسم عيد مفصلتر برگزار ميشود (ر.ك. 605).
و امير بدان خضرا (= چمن باغ) آمد كه بر زبر ميدان است، روي به دشتِ شابهار و بايستاد و نماز عيد كرده آمد و رسم قربان به جاي آورده شد و امير از خضرا به زير آمد و در صفهي بزرگ كه خوان راست كرده بودند بنشست و اوليا و حشم و بزرگان را به خوان فرود آوردند و بر خوان شراب دادند و بازگردانيدند (572).
... رسم عيد اضحي با تكلفِ عظيم به جاي آوردند و بسيار زينتها رفت از همهي معاني ... (338).
از مواردي كه دربارهي چگونگي انجام مراسم چه در اعياد مذهبي و چه جشنهاي ملي برميآيد، ميل و ارادهي امير بر نحوهي انجام آنهاست به جز آنچه كه به عنوان يك رسم ثابت پابرجا بوده است. به عنوان مثال عرض كردن لشكر بر امير در يكي از اعياد قربان انجام مي گيرد ولي در موارد ديگر اشارهاي به چنين برنامهاي به دنبال مراسم عيد نيست. البته شايد نتوان گفت كه نبودن چنين اشارهاي دال بر نبودن آن مراسم است ولي با اينهمه دقت بيهقي در ترسيم اتفاقات چنين سوالي را پيش ميآورد.
امير ... به جشن مهرگان بنشست نخست در صفه سرايِ نو در پيشگاه ... و خداوند زادگان و اوليا و حشم پيش آمدند و نثارهاي بكردند و باز گشتند. و همگان را در آن صفه بزرگ كه بر چپ و راستِ سراي است به مراتب بنشاندند. و هديهها آوردن گرفتند از آنِ واليِ چغانيان و باكاليجار واليِ گرگان ... پس امير برخاست و به سرايچهي خاصه رفت و جامه بگردانيد و بدان خانهي زمستاني به گنبذ آمد كه بر چپ صفهي بار است ... و چنان دو خانهي تابستاني به راست و زمستاني به چپ كس نديده است ... و اين خانه را آذين بسته بودند سخت عظيم و فراخ و آنجا تنور[ي] نهاده بودند كه به نردبان فراشان بر آنجا رفتندي و هيزم نهادندي و تنور بر جاي است. آتش در هيزم زدند غلامان خوانسالار با بِلسك (= سيخ كباب) و مرغان گردانيدن گرفتند و خايه و كواژه (= نيمرو) و آنچه لازمهي روز مهرگان است ملوك را از سوخته (= ثغل شراب؛ درد شراب) و برگان روده (= مرغ يا برهاي كه پر و موي او را كاملاً پاك و به روغن بريان كرده باشند؛ رود؛ اورود [معين]) ميكردند. و بزرگان دولت به مجلس حاضر آمدند و نديمان نيز بنشستند ... ميخوردند و شراب روان شد به بسيار قدحها و بلبلهها و ساتگينها و مطربان زدن گرفتند ... پس به صفهي نائبان آمد ... و آنجا مجلس خسرواني ساخته بودند و نديمان خاص و مطربان آمدند (572).
جشن مهرگان كه در روزِ مهرِ ماه مهر يعني شانزدهم مهر ماه برگزار ميشد يكي از دو جشن بزرگ مربوط به طبيعت و آغازگر نيمهي سرد سال است. اين جشن منسوب به ايزد مهر، از بزرگترين ايزدان پيش از زرتشت در بين آرياييهاي هند و ايراني است. «مراسم يكساني در آداب و رسوم و سنن برگزاري نوروز و مهرگان معمول بود. در مثل بار عام شاهان، تقسيم هر دو ماه فروردين و مهر به شش پنجه يا پنج روزه، معين بودن هر پنجه يا هر روزي جهت انجام مراسمي ويژهي دادخواهي مردمان، اهداي هداياي فراوان به پيشگاه شهرياران، بخشودن البسهي تابستاني يا زمستانيِ صندوق خانهي شاه به مردم. رسيدن پيك خجسته به دربار شاهي و مراسم آفرينخواني و رسوم تمثيلي، گستردن خوان نوروزي و مهرگاني و ... » (رضي، 1380: 509).
هر دو اين جشنهاي بزرگ طبيعت مثل تمامي موارد اساطيري با آغازي معين و بزرگاني مشخص و اساطيري منسوباند. نوروز به جمشيد و مهرگان به فريدون ولي گذشته از چنين انتسابي به شاهان اساطيري، پيوند اين جشنةا با طبيعت به لحاظ زماني و تمامي موادي كه خوانِ ويژهي اين روزها را پر ميكنند نشانگر پيوند و انتساب كهنسال آنها با خود طبيعت است و بيشك راز ماندگاري آنها نيز در طول تاريخي طولاني در اصل چنين اتصالي است.
قرباني براي ايزد مهر، نذورات سوزاندني، روشن كردن آتش، حضور در كنار آب، پيوند با گياه و آدابي نظاير آن همگي دلالت بر نيايش عناصر طبيعت دارد. نيايش براي كسب بركت و شفقت طبيعت و يا نوعي سپاسگويي در برابر اين احسانِ عظيم.
بيهقي در دو سه موردي كه دربارهي جشن عيد نوروز نوشته است، بسيار مختصر، تنها به ذكر اين كه امير به جشن نشست و هديه آوردند اكتفا كرده است. گرچه نوروز يكي از دو جشن بزرگ باستاني و كهن در ايران است ولي طبق آنچه در آيينهاي نوروزي دورههاي مختلف و بين اقوام گوناگون مشاهده ميكنيم برگزاري مراسم پيش از نوروز مثل چهارشنبهسوري يا سده و سيزده روز بعد از نوروز به ويژه روز سيزدهم، از آداب و رسوم و آيينها و مناسك بيشتري برخوردار بوده است.
در وصف بيهقي از برگزاري جشن نوروز اشارهاي به سفره هفتسين يا لحظه / ساعت تحويل سال و مانند آن نيست. اين كه امير چه زماني در اين روز به جشن مينشيند يا بار ميدهد بيان نشده است.
امير به جشن نوروز نشست و داد اين روز بدادند كهتران به آوردن هديهها. امير هم داد به نگهداشتِ رسم. و نشاطِ شراب رفت سخت بهسزا (611 – 651).
و ... امير به جشن نوروز بنشست و هديهها بسيار آورده بودند و تكلف بسيار رفت. و شعر شنود از شعرا كه شادكام بود در اين روزگار زمستان ... و صلت فرمود و مطربان را نيز فرمود ... (704).
از ديگر جشنهاي مرتبط با طبيعت كه بيهقي شرحي نسبتاً مبسوط از آن داده است، جشن سده است. مجشن سده را در دهيمن روز از ماه بهمن برگزار ميكردند به شب هنگام و در اين وقت درست سد روز از زمستان بزرگ مي گذشت» (رضي 576). اين جشن به پيدايش آتش و منسوب به هوشنگ است. در مجموع جزو جشن هاي آتش محسوب ميشود كه در بسياري از مناطق جهان مرسوم و متداول است.
از آداب ويژهي جشن سده، علاوه بر آتش افروزي سوزاندن پارهاي از چربيها و برخي پرندگان و حيوانان نوشته شده است كه در نمونهي تاريخ بيهقي نيز شرح آن آمده است.
و روز چهارشنبه هفدهم صفر ... و سده نزديك بود، اشتران سلطاني را و از آنِ همه لشكر به صحرا بردند و گز كشيدن گرفتند تا سده كرده آيد... و گز ميآوردند و در صحرايي كه جوي آب بزرگ بود برف ميافگندند تا به بالاي قلعتي برآمد. و چهار طاقها بساختند از چوب سخت بلند و آن را به گز بياگندند. و گز ديگر جمع كردند كه سخت بسيار بود و به بالاي كوهي برآمد بزرگ. و اَلُه (= عقاب)ي بسيار و كبوتر و آنچه رسم است از دارات اين شب به دست كردند. ... و سده فراز آمد، نخست شب امير بر آن لب جوي آب كه شراعي زده بودند بنشست و نديمان و مطربان بيامدند و آتش به هيزم زدند و ... كبوتران نفط اندود بگذاشتند و دودگان برف اندود و آتش زده دويدن گرفتند و چنان سدهاي بود كه ديگر آن چنان نديدم ... (501).
دو جا با مراسم جشن مفصلي مواجه ميشويم كه مربوط به ختنه يا تطهير فرزندان اميران است وصف بيهقي از اين مراسم چنان است كه به نظر ميرسد از مراسم جشنها و ميهمانيهاي ديگر پرتكلفتر است؛ با قيد اين نكته كه در اين ختنه سورانها سخني از بار دادن تعبيه لشگر نيست ولي طول مدت جشن و سرور تأكيد بر اهميت آن دارد.
و سلطان ... مثال داد تا كوشكِ كهن محمودي زوالي بياراستند تا از اميران فرزندان چند تن تطهير كنند. و بياراستند به چند گونه جامههاي به زر و بسيار جواهر و مجلس خانههاي زرين و عنبرينها و كافورينها و مشك و عود بسيار در آنجا نهادند، و آن تكلف كردند كه كس به ياد ندارد؛ و غزهي ماه رجب مهماني بود همهي اوليا و حشم را. و پنجشنبه سلطان بر نشست و به كوشك سپيد رفت با هفت تن از خداوند زادگان و مقدمان و حجّاب و اقربا. و يك هفته آنجا مقام كردند كه تا اين شغل بپرداختند. پس بازگشت و به سرايِ امارت باز آمد (407).
|
|
|
|
|
|
PDF
|