در این شرایط، تداوم به اندیشیدن با ابزارهای سادهسازی جهان و اصرار بر سیاه و سفید دیدن پدیدههایی که میلیونها رنگ در خود دارند، در نهایت ما را دچار کوررنگی و درافتادن به قضاوتهای نادرست و حتی رفتن به کجراهه تنشهای سخت و خطر فروپاشیهای اجتماعی میبرند. اما پرسش دوم، اینکه هرچند این تقلیلگرایی جهانشمول است، اما شدت و ضعف آن در دورههای زمانی و در مکانهای مختلف بهشدت نابرابر است.
در این شرایط، تداوم به اندیشیدن با ابزارهای سادهسازی جهان و اصرار بر سیاه و سفید دیدن پدیدههایی که میلیونها رنگ در خود دارند، در نهایت ما را دچار کوررنگی و درافتادن به قضاوتهای نادرست و حتی رفتن به کجراهه تنشهای سخت و خطر فروپاشیهای اجتماعی میبرند. اما پرسش دوم، اینکه هرچند این تقلیلگرایی جهانشمول است، اما شدت و ضعف آن در دورههای زمانی و در مکانهای مختلف بهشدت نابرابر است.
از این رو، میتوان و باید آن را مدیریت کرد. برای این کار، قدم اول شناخت دقیق و درونی کردن آن چیزی است که گفته شد، یعنی اینکه بپذیریم حقیقت برای همه یکسان نیست و بنا بر زاویه دید و موقعیت افراد و گروهها میتواند تا اندازهای متفاوت باشد. بنابراین باید تفسیرهای متعدد را در حد و اندازهای پذیرفت.
افزون بر این، باید توجه داشت که با تخریب اندیشه پیچیده، با تخریب کسانی که میخواهند عمیقتر ببینند و در نتیجه لزوما و در همه موارد حاضر نیستند پدیدهها را سیاه و سفید و کلیشهای کنند، با اتهام فرصتطلب بودن به آنها (نه اینکه فرصتطلبی اصولا وجود نداشته باشد) ما میدان را عملا برای جزماندیشی و تندروی برای آدمها و افکاری خالی میکنیم که اصولا قابلیت درک پیچیدگی جهان را ندارند یا به سودشان نیست آنها را بپذیرند، اما جسارت پذیرش عدم درک خود را نیز ندارند و در نتیجه ممکن است کل جامعه را با خطر تخریب و ویرانی روبهرو کنند. این چیزی است که با رادیکالیسمها و پوپولیسمها از هر نوع آن امروز رودررویمان قرار گرفته است.
|
|
|
|
|
|
PDF
|