زمان و مکان چگونه مقدس می شوند
جشن و جشنواره
واژهي جشن از اصل اوستايييسن/يسنه، به معناي ستايش و پرستش است و عموماً آييني است براي بزرگداشت يک رويداد واقعی یا اساطيري (معمولاً) خوب ـ اين واژه در اغلب موارد در همان معني عيد نيز به کار ميرود. بهطورکلی، در تمامي جوامعي که جشنهاي گوناگوني در آنها برپا ميشود، جشن يا خواندن دعاها و سرودهاي (اغلب) مذهبی دعا براي درگذشتگان و متبرک کردن انواع و اقسام خوراکيها و مانند آن آغاز ميشود؛ سپس به شادي و سرور و خوردني خوراکيهاي ويژه که بهنوعی تبرک يافتهاند؛ ميپردازند. انتخاب يا تعیین روزهای ويژهي جشن هر يک براي خود دليل، بهانه يا فلسفهاي دارد که مردمان با تکیهبر آنها، جشنهاي عمومی یا خصوصي خود را پايدار و قابل تکرار ميکنند.
برخي از جشنها به ستايش و پرستش نيروهاي طبيعت اختصاص دارد؛ بعضي به ستايش عناصر طبيعت، مانند آب، باد، آتش، گياه و مانند آن، برخي به آغاز و پايان رويدادي مذهبي: تعدادي از جشنها بار سياسي دارند و به آغاز حکومتي خاص يا بزرگداشت پيشوايي عزيز يا مقتدر تعلق ميگيرند. دستهي ديگر از جشنها به بزرگداشت قهرمانان ملی ديني، حماسي، قومي و بخش ديگري به رويدادهاي زندگي شخصي افراد، مانند تولد بچه، ازدواج يا موفقيتهاي زندگي متعلق است.
در بسياري از جوامع حتي جشنهايي در قالب مراسم و آيينهاي ویژه براي درگذشتگان برپا ميشود که از حوزهي مراسم شخصي خارج است و به شکل يک آيين همگاني برگزار میشود (مثلاً عيد رغايب)
در بعضي از زبانهاي دنيا نيز کلمههاي مربوط به جشن و جشنواره، يا مفاهيم سور و ضيافت و بزرگداشت و مانند آن همريشهاند. بهعنوانمثال، فستيوال (=جشنواره)، در زبان انگلیسی يا در زبانهاي همريشه با لاتين، از واژهيfeast (=سور) گرفتهشده است و همانطور که اشاره شد، همهي جشنها با تقديس و تبرک مواد غذايي نيز همراهاند.
همراهي نيايش با ضيافت نشاندهندهي اهميت بزرگداشت اوليهي چيزهايي است که با معيشت و حيات بشري پيوند دارد و در ادامه، بيانگر آن است که انسان براي حفظ و تداوم زندگي مادي و معنوي خود نيازمند عناصر و عواملي است که با ستايش و نيايش آنها، از آنها مراقبت و از حيات خود محافظت کند.
انجام تمامي مراسم، آيينها، خوردوخوراکها، پایکوبیها، شادي و سرورها، همگي درواقع به ساحت عوامل و عناصري هديه ميشود که حيات بشري به وجود آنها نيازمند است.
جشنهاي محدود به یکخانه يا خانواده اغلب شکل عمومي و مراسمي عمومي ندارند و خانوادهها بيشتر باسلیقهی خود با مطابق سنتهاي فرهنگي خويش، با تفاوتهايي نهچندان اساسي، آنها را بر پا ميکنند. در اغلب اين جشنهاي خانوادگي نيز خوردوخوراک زيادي، شادماني کردن، پوشيدن لباسهاي نو، هديه دادنها و گرفتنها و يا انجام مراسمي آييني (مانند پهن کردن سفرههاي ويژه، قرباني کردنها، حمامهاي تطهير و...) به جشنها صورتي تقريباً يکساني ميدهد که با فلسفهی وجودي جشن همراه است.
جشنواره (=فستيوال)، جشني است (معمولاً) فرهنگي که در فاصلههاي زماني معيني برگزار ميشود. جشنوارهها در روز يا دورهاي معين از سال و در همان محل دائمي به منظورهای خاصی که اغلب مذهبي است يا ريشهي کهنسال آن در باروهاي ديني/اسطورهاي نهفته است برگزار ميشود.
تعدادي از جشنوارهها در سطح بينالمللي مطرح ميشوند (المپيک=جشنهاي سال نو= جشنهاي نيکوکاري ...) و برخي از آنها در کشورها، شهرها يا مناطق معيني از طرف نهادهايي تعيين و برپا ميشوند.
درمجموع ميتوان گفت که جشنوارهها جواني مختلفي از يک جامعه را پررنگ ميکند تا وسيله يا امکاني براي نمايش احساسها و شادماني مردمان باشند.
جشنوارهها در سطح بينالمللي به ارتقاء همبستگي و روح ميهنپرستي در جامعه کمک ميکند و جشنوارههاي مذهبي در سراسر جهان باعث همگرايي شده و پذيرش تمامي اديان از نواحي جغرافيايي گوناگون را ممکن ميسازد. اینگونه جشنوارهها در حفظ برادري و از بين بردن تعصبات نژادپرستانه و قومپرستانِ، نقش مؤثري بازي ميکنند. آشنايي با گونهگوني فرهنگها، کشورها، جوامع مختلف، فرهنگهاي متنوع، همگي کمک بزرگي است به فهم «ديگران»، پذيرش آنها و احترام گذاشتن به ساير ملتها و اقوام و افراد، همين امر، با توجه به جهانیشدن و تلاش براي تبديل کردن جهان به يک دهکدهاي واحد که با همسانسازي (اغلب) تضميني جوامع، تنوع، زيبايي و هويت يگانهي آنها را در جهت اهداف اقتصادي، نظامي و سياسي از بين ميبرد؛ ميتواند امکان وسيلهاي براي حفظ و تقويت سنتهاي بومي، گسترش ميراث فرهنگي اقوام، حفظ و قبول ارزشهاي اقوام و جوامع مختلف جهان باشد.
تمامي جشنوارههايي که در سراسر جهان برپا ميشود معنايي ژرف و هدفي عملی یا واقعي در خوددارند. ايجاد همبستگي و وحدت اجتماعي، با پاسخگويي به نيازهاي روانشناختی مردمان؛ ايجاد سرگرمي؛ کمک به شادماني مردمان؛ کمک به لذت بردن از زندگي و بالا بردن سطح کيفي زندگي؛ ايجاد روابط سالم و صحيح بين مردمان؛ ايجاد امکان براي انجام فعاليتهاي گروهي؛ همراهيهاي خانوادگي؛ پاسخگويي به نياز رواني براي تغيير و ايجاد تنوع، نهتنها جزو اهداف گفته و ناگفتههاي اینگونه اقدامهاي مدني است بلکه بر ضرورت آن نيز صحه ميگذارد.
«هدف از برگزاری اینهمه جشنها و گردهماييها، نزديکي افراد يک جامعه و تفاهم و مؤانست آنان و تمرکز نيرو و اتحاد و اتفاق و رفع گرفتاريها و کمک و ياري به هم بوده است. اين اهداف اجتماعي و انساني که مورد تأييد دين و جنبهاي کاملاً مذهبي داشت... بهروشنی و وضوح قابلمطالعه است» (رضي، 1380 ص: 97).
گذشته از همهي اين مسائل، برپا کردن مراسمي در جهت بزرگداشت نيروها، افراد، رويدادها يا دستاوردهاي بزرگ بشري، بستري است براي تعليم و تربيت جامعه بهمنظور حرکت در جهت ارزشها و ضوابطي که زندگي انسان را تعالي بخشيده و تلاش ميکند تا انسان را به جايگاه انسان بودن هدايت کند. هر جشنوارهاي نيز علاوه بر اين اهداف عام، ميتواند هدفهاي خاصتري را نيز دنبال کند و ضرورتهاي ويژهي خود را داشته باشد. جشنوارهها با توجه به اینکه از حوزهي عملکرد خانواده خارجاند و به جهت گستردگي نياز به سازماندهی و ادارهي آن براي مراسمي عمومي دارند ميتوانند هدايتگر حرکتي مدنيتر و عاليتر باشند.
شايد يکي از تفاوتهاي اصلي جشنها با جشنوارهها نحوهي برگزاري آنها باشد.
جشنها لزوماً يا گرد همآیی و تشکيل مجامع عمومي همراه نيستند و اغلب حتي جشنهاي مذهبي و ملي نيز با تمام عموميت داشتن آنها بهطور شخصي نيز، در محدودهي خانوادهها برگزار ميشود (جشنهاي سال نو، اعياد مذهبي و...) ولي جشنوارهها با تعيين روز يا دورههايي معيني از طرف سازمانها يا نهادهاي اغلب دولتي، برپا ميشوند.
چرا جشن ميگيريم و چرا جشنواره برگزار ميکنيم؟
بسيار پيش از آنکه ثانيهها و دقيقههاي ساعت، زمان را به برشهاي کوچک تقسيم کند و پيش از آنکه تقويم شمسي و قمري و جز آن، روزها و ماهها و سالها را در چرخهی نظم خود بچرخانند و سالها را با تاريخهاي مشخصي بسازند، انسان در ابتداييترين شکل حيات خود نيز نياز به تعيين زمان داشت. نياز داشت براي رويدادهاي طبيعي، نشانههايي در زمان و مکان قرار دهد؛ زيرا بدون اين نشانهها، حافظهاي براي استفاده و يادگرفتن از قوانين طبيعت بهمنظور ساختن زندگي خود نميداشت.
زمان در معناي عام آۀن براي اين انسان، بر اساس رويدادهاي طبيعي نشانهگذاري ميشد؛ چنانکه براي فرد، زمان در معناي خاص آن بر اساس حوادث زندگي او تعين مييابد. امروزه نيز اگر به شيوهي زمانبندی يا نشانهگذاري زماني افراد کمسواد يا بيسواد بنگريم، ميبينيم که زمان را بر پايهي اتفاقاتي چون عروسي، مرگ آغاز و پايان بيماري نزديکان، تولد کودکي در خانواده و مانند آن تقسيم ميکنند و حافظهي خود را بر آنها استوار ميسازند.
بهاینترتیب رويدادهاي مکرر، قوانين طبيعت، حوادث مهم زندگي شخصي و جز آن به مقاطع زماني تعيينکننده و لذا مقدس تبديل ميشوند. لازمهي حفظ اين تقدس، تکرار آن بهطور دورهاي و مطابق با همان زمان رويداد اوليه است.
«در آن روزگارهاي کهن گروههاي انساني شکارچی یا گردآورندهي غذا که کمکم از درون غارهاي (محل زندگي) خود ميتوانند بيرون بيايند، براي تأمين معيشت خود وابستگي زيادي به تغييرات اقليمي، تعيين فصل مهاجرت و زادوولد حيوانات، زمان رشد و باروري ريشهها و گياهان قابل گردآوري و غيره داشتهاند و بنابراين ناچار بودهاند درون طبيعت يا موجوديت بلافصل خود، پيوسته در پی یافتن نشانههايي باشند... يا پديدار شدن کشاورزی و دامداري، نياز انسان به نشانهگذاريفضايي-زماني بازهم بيشتر شد: زيرا تأمين معيشت، شکلي پيشرفتهتر و فرهنگيتر يافت و سازوکارهایی منظمتر را براي تداوم خود طلبيد» (کوهی، 281:13).
ايجاد نظم زماني نهتنها به شناخت رواني طبيعت کمک ميکرد، بلکه بر پايهي قوانين ثابت و قابلاعتماد طبيعت انسان توانست به معيشت خود شکل توسعه بدهد و کيفيت زندگي خود را بهبود بخشد.
در طول زمان، اين قوانين ثابت طبيعت که حافظ و پشتيبان معتبري براي زندگي بشر محسوب ميشود، تقدس نيز مييابد. نشانهگذاريهاي اوليه کاملاً با عناصر طبيعت رابطه دارند. نظم گردش ماه و خورشيد و ستارگان شرايط ثابت رويش گياهان، وضعيت معني باروري و زادوولد جانوران و مانند آن، ايجاد نظم لازم براي تأمين معاش و حفظ حيات آدمي بهعنوان يک ضرورت حياتي آشکار ميکند.
علاوه بر اين نيروهاي مفيد، نيروهاي قهار طبيعت نيز، با تمام قدرت مخرب خود، براي انسان بهنوعی ديگر قابل نيايش بوده و موردتوجه قرار ميگيرند. نيايش و دعا براي دفع شرّ نيز خود به آييني قدسي بدل ميشود (آيينهاي قرباني، دفع چشمزخم و...) علاوه بر نشانهگذاريهاي مرتبط با طبيعت، بهتدریج، با شناختي که انسان هرروز نسبت به هستي، قوانين طبيعت و روشهاي رفتار با آنها را به دست ميآورد، به موارد ديگري در زندگي اجتماعي خود دست مییابد که آنها نيز بهعنوان عناصر يا مفاهيمي مقدس تکرار ميشود و نظمي ديگر، علاوه بر نظام طبيعت، بر زندگي اجتماعي انسان حاکم ميکنند. نظمي ساختهوپرداختهی ذهن و دست انسان، نظمي فرهنگي، صنعتي، علمي و مانند آن.
همگي اين دستاوردهاي عيني و ذهني براي محافظت، رشد، گسترش و باقي ماندن بايد مکرر شوند؛ پس تقديس ميشوند.
مراسم و آيينهاي مربوط به نيايش و ستايش نيروهاي طبيعت، ماوراء طبيعت و يا دستاوردهاي بشري در تکرار تاريخي خود، در قالب جشنها و جشنوارههایی یادآوری ميشوند و تداوم و استمرار مييابند.
اغلب اینگونه مراسم و آيينها بهویژه آنها که با طبيعت مرتبطاند، ريشههاي مذهبي دارند و جزو آدابورسوم ديني اقوام مختلف محسوب ميشوند؛ اگرچه در اغلب موارد ممکن است به نظر برسد که رنگ و بوي مذهبي ندارند ولي سرچشمهي آنها بيترديد در ترسها و امیدها در نيايشها و ستايشها، در جذب و دفع نيروهاي خير و شرّ نهفته است و زماني که اين جشنها و بزرگداشتها با دستاوردهاي بزرگ انسان پيوند ميخورد درواقع آدابورسوم و آيينهاي برگزاري جشنها و جشنوارهها تقديم ميشود به آن شخص (پيامبران، امامان، بزرگان ديني، اجتماعي و...) يا آن کار و کوشش، شادمان ساختن انسانها و حتي ديگر موجودات و پرورش گياهان خوب و مانند آنهمه از کارهاي مقدس به شمار ميآيند. آن دورهي زماني که اغلب به آغاز و يا پايان چنين فعاليتهايي تعلق ميگيرد نيز مقدس محسوب ميشود و براي بزرگداشت چنين زمانهایی یا پديدههايي است که بهافتخار آنها جشنها برپا ميشود.
اینگونه جشنها عموماً با اسطورههاي خاص خود ميآميزند و آيينهاي ويژهاي برپا ميشود که اغلب در طول زمان داراي معناي عميق و کاربردهاي اجتماعي و فردي-روانشناختی خود ميشوند. در برگزاري جشنها و جشنوارهها، غير از مايههاي ديني در آنها تاريخ و اسطورهي ملتها، خاطرههاي قومي و حماسي، ياد قهرمانان ملي و مانند آن نقش اساسي بازي ميکنند.
زمان و مکان چگونه مقدس ميشوند؟
مردمان در جوامع مختلف، به منظورهای گوناگوني چون نيازهاي روحي، حفظ معنويات، حفظ منابع مادي حيات، ايجاد روابط اجتماعي و چون آن دو مفهوم تعيينکنندهي زندگي، يعني زمان و مکان را در دورهها و جاهاي خاصي مقدس ميکنند تا اين تقدس، مردمان را وادار به رعايت اصول و قواعد لازم بسازد و يا تکرار آنها در حفظ و ادامهي آن بکوشند.
ساختن اماکن مقدس، مکانهايي را براي انجام امور ديني مقدس ميکند و تعيين روها يا دورههايي براي نيايش، زمان را مابين امور قدسي و ناقدسي فرق ايجاد شود.
گرچه منطقاً همهي اين اعمال را ميتوان بهطور فردي، در مکانها و زمانهاي خصوصي نيز انجام داد، ولي نيازهاي زندگي اجتماعي ايجاب ميکند که بخشي از اين اعمال بهصورت عمومي انجام بگيرد.
ريشهي اوليهي تمامي اینگونه تلاشها از ضعف و ناتواني انسان در مقابل طبيعت و بيدانشي او نسبت به هستي و طبيعت سرچشمه ميگيرد.
انسان براي رام کردن طبيعت نياز دارد که قوانين آن را بشناسد و سپس محتاج آن است که اين قوانين را به خاطر بسپارد تا بتواند مطابق آن زندگي خود را شکل بدهد و حفظ کند. يکي از قدرتمندترين اين قوانين، قانون تغيير و تحول زمان است.
زمانهاي معين با خود رويدادهاي معين را همراه دارند؛ مانند طلوع و غروب خورشيد، ماه و ستارگان مانند زمان رويش و سبز شدن طبيعت و يا فصلها، سرما، گرما، تاريکي، روشنايي و... و اما اينکه انسان، بهویژه انساني که در آن دوران بسيار کهن، هنوز به معنا و مفهوم زمان احاطه و دانش لازم را ندارد، چگونه زمان را به دو بخش قدسي و ناقدسي يا دنيوي تقسيم ميکند؟ اين زمانهاي قداست يافته بر چه پايهاي تعيين ميشوند و چرا؟
«زماني» که قداست در آن تجلي مييابد، بر واقعيات مختلفي دلالت دارد. ممکن است به معني زماني باشد که زمان برگزاري رسم و آييني است و بدين علت آن زمان، زماني قدسي، يعني زماني ذاتاً متفاوت بازمان دنيوي باشد (مانند روزها يا دورههايي که به انجام عبادت يا نيايشي تعلق ميگيرد) و نيز ممکن است منظور از زمان قدسي زماني اساطيري باشد که گاه از طريق آيين، اعاده و بازيافته ميشود (مانند روزها يا دورههايي که به سال نو تعلق ميگيرد. با به کشف و پيدايش عنصري اساسي در زندگي بشر، مثل آتش اختصاص پيدا ميکند) و گاهي از طريق تکرار ساده و مختصر عملي که داراي صورتي اساطيري است، واقعيت مييابد (مانند زمانهاي برگزاري سنتها و مراسم مربوط به ازدواج، مرگ يا مانند آن) و سرانجام ممکن است زمان قدسي دلالت بر وزن و آهنگهاي کيهاني (مثلاً تجليات ماه، ستارگان ...) که آنها پايه و اساس کيهان تلقي ميشوند.
بدين ترتيب، هرلحظه يا پارهاي از مان هرلحظه ممکن است محل تجلي قداست شود، کافي است که در آن لحظه يا پاره از زمان، قدرت، قداست يا الوهيت تجلي کند تا آن لحظه از زمان تقدس پيدا کند و براثر تکرار و تجديد، يادآوري شود و درنتیجه تا بينهايت قابل تکرار باشد (الياده، 13، ص 366).
درمجموع ميتوان تقدس يا بيزمان را به دو جريان کلي وابسته داشت؛ اول اينکه رويدادها يا قوانين ثابت طبيعت، آغاز يا پايان آنها يا نحوهي تأثيرگذاريشان در زندگي انسان پاره از زمان را قداست ميبخشند. دوم اينکه رويدادها و آيينهاي برخاسته از زندگي اجتماعي مردمان، زمانهاي انجام خود را يا منطبق با زمانهای طبيعي ميکنند يا همانند قوانين طبيعت به هستي خود ثبات، دوام و استمرار ميبخشند و بهاینترتیب صاحب قداست ميشوند.
منبع: انسانشناسي و فرهنگ
|
|
|
|
|
|
PDF
|